اسماعیلی
جمعه 91/7/7
دوباره بال وپر پروازم درآمد
دوباره عشق سویم با سر آمد
گشتم کبوتر تا دیار خانه زادی
تنها همین کار از دل عاشق برآمد
قصد زیارت کردم و اوجی گرفتم
روحی مرا در چار چوب پیکر امد
دور حرم چرخی زدم دیدم برای
جارو کشیدن جبرئیل شهپر آمد
بستم دخیلم را به یک جسم مشبک
گویا صدایی از دل آهن بر آمد
خوش آمدی ای زائر شوریده حالم
دلتنگ تو بودم در آفاق خیالم